بیتو چه کند مولا؟ یا فاطمة الزهرا
افتاده علی از پا، یا فاطمة الزهرا
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
نشسته سایهای از آفتاب بر رویش
به روی شانهٔ طوفان رهاست گیسویش