شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
زندگی جاریست
در سرود رودها شوق طلب زندهست
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است