همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر