سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی