ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
شنیده بود که اینبار باز دعوت نیست
کشید از ته دل آه و گفت: قسمت نیست
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز