آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها