هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را