ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند