عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست