خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
کویر خشک حجاز است و سرزمین مناست
مقام اشک و مناجات و سوز و شور و دعاست
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام