سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
تو همچون غنچههای چیده بودی
که در پرپر شدن خندیده بودی
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...