عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست