ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد