خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را