پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است