گواهی میدهد انجیل هم آیات قرآن را
نمیفهمم تقلای مسیحیهای نجران را
میان باطل و حق، باز هم مجادله شد
گذاشت پا به میان عشق و ختم غائله شد
همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر