موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟