سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
از هالۀ انتظار، خواهد آمد
بر خورشیدی سوار خواهد آمد
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
هرچند نفس نمانده تا برگردیم
با این دل منتظر، کجا برگردیم؟