مگر در ساعت رفتن دلم جا مانده بود اینجا؟
که از پی کفشدارانش مرا خواندند زود اینجا
سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام