الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را