سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!