ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
پا گرفته در دلم، آتشی پنهان شده
بند بندم آتش و سینه آتشدان شده
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟