موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...