پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
گفت رنجور دلش از اثر فاصلههاست
آن که دلتنگ رسیدن به همه یکدلههاست
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
راضی به جدايی از برادر نشده
با چند اماننامه کبوتر نشده