عاشقی در بندگیها سربهراهم کرده است
بینیاز از بندگان، لطف الاهم کرده است
کیسههای نان و خرما خواب راحت میکنند
دستهای پینهدارش استراحت میکنند
پرتوی از مهر رویت در جهان انداختی
آتشی در خرمن شوریدگان انداختی
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی