پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من