ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را