ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
بىسر و سامان توام يا حسين
دست به دامان توام يا حسين
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند