نام تو را نوشتم و پشت جهان شکست
آهسته از غم تو زمین و زمان شکست
این صورت سپید، به سرخی اگر رسید
کارم ز اشک با تو به خونِ جگر رسید
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
خم شدم زیرِخط عشق سرم را بوسید
دمِ پرواز پدر بال و پرم را بوسید
عطر تن پیمبر از این خانه میرود
بال ملک معطر از این خانه میرود
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی
احرام حج بستی و عزم کربلا کردی
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
فخر من نزد عرب این بود دختر داشتم
آیت من بود و در گهواره کوثر داشتم