ای کاش فراغتی فراهم میشد
از وسعت دردهای تو کم میشد
در وسعت شب سپیدهای آه کشید
خورشید به خون تپیدهای آه کشید
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
صبحی گره از زمانه وا خواهد شد
راز شب تار، برملا خواهد شد
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم