امشب ز غم تو آسمان بیماه است
چشم و دل ما قرین اشک و آه است
به لحظه لحظۀ دوری، به هجر یار قسم
به دیر پایی شبهای انتظار قسم
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
دلا تا باغ سنگی، در تو فروردین نخواهد شد
به روز مرگ شعرت سورۀ یاسین نخواهد شد
ما شهیدان جنون بودیم از عهد قدیم
سنگ قبر ماست دریا، نقش قبر ما نسیم
نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود
کاش در باران سنگ فتنه بر دیوار و در
سینۀ آیینه را میشد سپر دیوار و در
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
نه مثل سارهای و مریم، نه مثل آسیه و حوّا
فقط شبیه خودت هستی، فقط شبیه خودت زهرا
نمازی خواندهام در بارش یکریز ترتیلش
فدای عطر حوّل حالنای سال تحویلش
در کوچه، راه خانۀ خود گم نمیکنی
از تب پُری، اگرچه تلاطم نمیکنی
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
ابتدای کربلا مدینه نیست
ابتدای کربلا غدیر بود
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
شور بهپا میکند، خون تو در هر مقام
میشکنم بیصدا، در خود هر صبح و شام