به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
تا یوسف اشکم سَرِ بازار نیاید
کالای مرا هیچ خریدار نیاید
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز