شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کآمدم دستور تا آخر گرفتم
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟