عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
با ظلم بجنگ، حرف مظلوم این است
راهی که حسین کرده معلوم این است
خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل
جهان وارونه شد؛ اینبار با سنگ آمده هابیل
ای صبر تو چون كوه در انبوهی از اندوه
طوفانِ برآشفتهٔ آرام وزیده
وقت است که از چهرۀ خود پرده گشایی
«تا با تو بگویم غم شبهای جدایی»