ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم