خوشا آنان که چرخیدند در خون
خدا را ناگهان دیدند در خون
در عشق دوست از سر جان نیز بگذریم
در یک نفَس ز هر دو جهان نیز بگذریم
ما دل برای دوست ز جان برگرفتهایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفتهایم...
پیوستگان عشق تو از خود بریدهاند
الفت گرفته با تو و از خود رمیدهاند
بهنام او که دل را چارهساز است
به تسبیحش زمین، مُهر نماز است
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست