رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
سنگها آینهها نام تو را میخوانند
اهل دل، اهل صفا، نام تو را میخوانند...
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
اهل دل را شد نصیب از لطف جانان، اعتکاف
فیض حق باشد برای هر مسلمان، اعتکاف
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
باز گویا هوای دل ابریست
باز درهای آسمان باز است