ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
ماه غریب جادّهها، همسفر نداشت
شب در نگاه ماه، امید سحر نداشت
دل به دریا زد و دل از او کند
گرچه این عشق شعلهور شده بود
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری