رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
خجسته باد قدوم تو، ای که بدر تمامی
فروغ دیدهٔ ما، مهر جاودانهٔ شامی
شبی که مطلع مهر از، طلوع زینب بود
فروغ روز نشسته، به دامن شب بود
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری