گر بر سر نفس خود امیری، مردی
ور بر دگری نکته نگیری، مردی
دل گفت مرا علم لَدُنّی هوس است
تعلیمم کن اگر تو را دسترس است
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
رود از جناب دریا فرمان گرفته است
یعنی دوباره راه بیابان گرفته است
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری