رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
هنوز طرز نگاهش به آسمان تازهست
دو بال مشرقیاش با اُفق هماندازهست
وقتی سکوت سبز تو تفسیر میشود
چون عطرِ عشق، نام تو تکثیر میشود
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری