میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
دل، این دلِ تنگ، زیر این چرخ کبود
یک عمر دهان جز به شکایت نگشود
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی