میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی