رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
مست از غم توام غم تو فرق میکند
محو توام که عالم تو فرق میکند