ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست