وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته
روز، روز نیزه و شمشیر بود
ظهر داغ خون و تیغ و تیر بود
تو کیستی که ز دستت بهار میریزد
بهار در قدمت برگ و بار میریزد
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟