ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
این آفتاب مشرقی بیکسوف را
ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟