سر و پای برهنه میبرند آن پیر عاشق را
که بر دوشش نهاده پرچم سوگ شقایق را
بر سر درِ آسمانیِ این خانه
دیدم مَلَکی نشسته چون پروانه
در مطلع شعر تو نچرخانده زبان را
لطف تو گرفت از من بیچاره امان را
هر گاه که یاس خانه را میبویم
از شعر نشان مرقدت میجویم
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
تا گل به نسیم راه در میآید
از خاک بوی گیاه در میآید
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟