چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟