ای لحظهبهلحظه در تماشای همه
دیروزی و امروزی و فردای همه
میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
ای کاش مرا گلایه از بخت نبود
یک لحظه خیالم از خودم تخت نبود
ای هزار آینه حیران تو یا ثارالله
صبح سر زد ز گریبان تو یا ثارالله
آن که نوشید می از جام بلا کیست؟ حسین
آن که کوشید به یاری خدا کیست؟ حسین
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
چشم همه چشمههای جوشان به خداست
باران، اثر نگاه دهقان به خداست
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
نازم آن زنده شهیدی که برِ داور خویش
سازد از خونِ گلو تاج و نهد بر سر خویش
با هر نفسم به یاد او افتادم
دنیا همه رفت و او نرفت از یادم
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی